
در این کار ویکتور واسناتسوف به طور کلی به داستانی اسطورهای و قومی پرداخته است. اغلب اوقات قسمت مرکزی بوم در چنین نقاشیهایی به تصویر قهرمان داستان اختصاص داده میشود و نقاشی «تاختن قهرمانانه» که در سال 1914 خلق شده است نیز از این قاعده مستثنی نبود.

در مرکز نقاشی یک مرد سوارکار قرار دارد که شبیه به یک جنگجوی حماسی است. او بر یک اسب سیاه نشسته است. واسناتسوف موفق شده تا لحظه پریدن اسب در حالیکه سُمهای اسب جدا و ارتباطش با زمین قطع شده است را به تصویر بکشد.
این توهم باعث شده تا تصویر اسطوره تمام فضای نقاشی را از زمین تا آسمان پر کند. جنگل با رنگهای تیرهتر در فاصلهای دورتر وجود دارد. به نظر میرسد که سر سوارکار یا همان قهرمان اسطورهای، ابرهای موجود در آسمان را لمس میکند.

هنرمند با استفاده از ترکیببندی در نقاشی، جنبش و حرکت را نقش کرده است. در لحظه پرش، اسب کاملا متشنج است. پاهایش را در حالت پریدن قرار دادهاست و سرش کمی پایین آمدهاست. سوار برگشته است تا با صورت بیننده روبهرو شود. به غریزهی اسب برای پریدن اعتماد دارد و نگاه هم نمیکند که اسب از کجا میپرد و حتی افسار اسب را هم نگه نمیدارد.
نقاشی در سال 1914 در ابتدای جنگ جهانی؛ زمانی که هنوز کسی نمیدانست جنگ به کجا کشیده خواهدشد، خلق شدهاست. قهرمان کاملا آماده نبرد است؛ شمشیری بر کمربنندش، یک سپر در دستش، یک نیزه روی زین اسب، چشمانش به دوردست خیره مانده است و به دنبال دشمن میگردد.

برای ایجاد تنش بیشتر، در پس زمینه (جنگل و تپه در فاصله دورتر) با رنگهای تیره کشیده شدهاند. تصویر در لحظه سپیده دم اول صبح ثبت شده است. خورشید در حال طلوع کردن است و پسزمینه با رنگهای قرمز و بنفش رنگ شدهاست.
بر خلاف بسیاری از نقاشیهای دیگر واسناتسوف، قهرمان تصویر شده در این نقاشی انتزاعی است. او نه نام، نه هدف تعریف شده و نه انتخابی دارد. یکی از اهداف این هنرمند، تقویت روحیه وطنپرستی در جنگ جدید است تا نشان دهد که این اولین جنگ و نبرد روی زمین نیست و نه آخرینش. در حقیقت همه اینها به وسیله تصویر، گستردگی روسیه را مورد تاکید قرار میدهد، درختان کوچک نیستند بلکه آنها در فاصله دورتری قرار گرفتهاند.
به طور کلی، این تصویر و سبک نقاشی کاملا برای این هنرمند متداول و عادی است. این نقاشی در حال حاضر در خانه - موزهی واسناتسوف در شهر مسکو نگهداری میشود.